تخریب حرم مطهر ائمّۀ بقیع علیهم السلام
شاعر : عماد بهرامی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مسدس
وقـتی که استعـاره قـلـم را فـرا گرفت جای حسن نوشت غریب و عزا گرفت
اشکی لطیف؛ گونۀ او را که بوسه زد با بغض و گریه دست به سوی خدا گرفت
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
آه این قـبـور خـاکی اولاد خـاتم است؟
تعـبـیر میشـود بـخـدا خـوابهـایـمان روزی شـود شرابِ عـسل آبهـایمان
گردد بقیع و دور و برش یکسره حـرم جـانـم فــدای گــنــبـد اربـابهــایـمـان
گرچه حریم بهـر امامان مکـتب است
اذن دخول گریه به سالار زینب است
آن روز شُـوم غـم به دل بـوتـراب شد تنها بقـیـع نه، خـانۀ عـالـم خـراب شد
یک مشت حرمله به دل ما شرر زدند شمر زمان آل سعـود؛ پا در رکاب شد
قلب خدا هم از غـم عظمایتان شکست
تخـریب قـبرهای ائـمّه حـمـاقـت است
تا جان به پـای ایل و تبارت گذاشـتـیم مرهم به قلب خـسته و زارت گذاشتیم
آوردهایــم پــرچــم عـــبــاس را ولــی گـنـبد نـداشـتـی، به مـزارت گـذاشـتـیم
حالا بگو خـدای کـرم، ای امیر عـشق
گریم به حال قبر شما یا که بر دمشق؟
گرچه ثـقـیـل لحـظـۀ سخـت وداع بود کس غم نداشت، زینب کبری شجاع بود
اما چه بـود سخـتتر از آن وداع تـلخ ایـنکـه حـریـم عـمـۀ مـا بـیدفـاع بـود
باید که خون گریست ازین غصه شیعیان
خـمـپـاره میزنند به گـنـبد حـرامـیـان
|